"قصه‌های نهالِ کوچک"

•جایی برای شنیدن صداهای اتاق تاریک ذهنم•

هم‌‌اکنون موی سفید!

لامپ قسمت روشویی و سر حموم رو خاموش کردم و در رو باز کردم و رفتم تو.

لامپ حموم روشن بود و نورش به قسمت روشویی یه حالت نیمه تاریک و روشن جذابی داده بود.

مسواکمو برداشتم و خمیر دندونو زدم روش..

نوری که از سمت حموم میومد یه ور صورت و موهامو روشن کرده بود.

یه آن حس کردم یه دسته خیلی کوچیک از موهام برق میزنه...سرمو چرخوندم که ببینم به‌خاطر نوره یا نه از اصن شایدم خیس و نم‌دار شده باشه...

اون دسته رو جدا کردم از بقیه موهام که گمش نکنم.

مسواک زدنم که تموم شد اومدم جلو آینه اتاقو همه‌جوره بررسیش کردم تا هویت موی سفیدم برام محرز شد!

یه تار موی بلند که پاییناش هنوز مشکیه!

خیلی وقت بود منتظرش بودم.

و خیلی زیاد هم دوستش دارم.

مامان میگه شاید به‌خاطر این روغناس که میزنی! ولی من دوس دارم از جنس موی سفید را فلکم رایگان نداد و این حرفا باشه:))

حالا بهرحال هرچی که هس خوش ‌اومده به کله مبارک..

 

 

 

 

 

۰ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان