چقدر این دقیقههای قبل افطار که با "کتاب باز" سپری میشه لذتبخشه...
تموم لحظههاش به جون و دل آدم میشینه...
یه روحی داره که آدمو جذب میکنه به سمت خودش و مجاب میکنه که بشینی و تا ته همراهیش کنی و غرقش بشی!
و اصلا لحن دائم در حال نصیحتی که پاشو بدو برو کتاب بخون نداره... و به جاش انقدر قشنگ تو رو با خودش میبره تو دنیای کتابا و شعرا میچرخونه و میگردونه و جاهای دیدنی و قشنگش رو بهت نشون میده که بعد از اون اصن دلت نمیاد سمت کتابا نری!
و چه برنامهی شاعرانهای داشت امروز...
مخصوصا قسمت دکتر کاکاوند و شعر سهراب♡
که منو برد به کلاسای ادبیات مدرسه که کِیفدهندهترین کلاس اونروزا بود!
و شعر سهراب که همیشه دنیای آروم و پرحسی داره برام
و خیلی دوست دارمش...
از الان دلتنگشون و دلتنگ اینروزا میشم چون که اینسری برنامه آخر ماه رمضون تموم میشه...
دمشون واقعا گرم...همین!