۱. چهارشنبه صبح عمل لیزیک داشتم. خداروشکر بعد از عمل مشکل شدید و سختی اونجور که بقیه میگفتند، نداشتم. الانم بیش از هرچیز تاری دید دارم. چند روز اول از اونجایی که نمیتونستم هیچ کاری بکنم، تصمیم گرفتم به روش دوستم پادکست و کتاب صوتی و اینا گوش بدم.
خب من اینجوری بودم که خیلی تک و توک و چند وقت یه بار یه پادکست گوش میدادم و کلا بیشترین چیزی که بعد از آهنگام گوشامو در اختیارش میذاشتم ویسهای ابوطالب حسینی بود:))
و خب این چند روز دائم کارم شده بود همین! چون هم فقط یه آهنگ تو گوشیم داشتم و هم خب واسه ویسهای ابوطالبم حس و حالی نبود و خودشم ویس جدیدی نداده بود.
و خیلی تجربه جالب و متفاوتی واسم بود.. فک کن یکی رو پلی میکردم و بعد اگه خیلی طولانی میشد وسطش خوابم میبرد و بیدار میشدم و دوباره بقیش...بعدم یه مکث و بعد دوباره یکی دیگه..انقدم موضوعاتشون از هم متفاوت بود که مغزم داشت ترک میخورد:)) واقعا هر یه دونهاش واسه یه روز جدا کافی بود!
۲. پریشب در یه اقدام کاملا یهویی رفتم توییتر!!
خیلی عجیبهها... منی که واسه یه تلگرام رفتن کلی مقاومت میکردم و هی میگفتم بعد کنکور و بعدها واتساپ و اینستا هم به زور نصب کردم الان یهو پریدم وسط توییتر:)))
البته واسه آدم به شدت درونگرایی مثه من بیان و توییتر خیلی هم خوبه!
یعنی اگه یکی از اطرافیانم چیزهایی که اینجا و جدیدا توییتر مینویسم رو بخونه برگاش میریزه^_^
گفتم تا طرح صیانت اجرا نشده توییتر رو هم دیده باشم...
اگه توییتر هستین و دوست داشتین، آیدیتونو به منم بدین من خیلی اونجا غریب افتادم:)
۳. اینم همون تک آهنگ گوشیم در این شبهای تار، که هم تار میدیدمشون و هم واقعا تار بودن!
ته قصه درده، شب قصه سرده، نصیب مو از تو همین شوم تاره...