چهارشنبه ۲۵ فروردين ۰۰
اتفاقی که امشب افتاد یکم که چه عرض کنم، بیش از یکم منو خوشحال میکنه!
احتمالا باعث بشه که دیگه اونقدر به خودم سخت نگیرم و بتونم خودمو ببخشم...
و شاید حتی بقیه هم بتونن منو ببخشن...
شایدم چیزی نبوده که نخوان ببخشن ولی هرچی بود عذاب وجدانش خیلی به روحم ضربه زد...
همین که بعد یک سال و نیم بتونم با خودم مهربونتر شم و از شر خوابای بدی که گاه و بیگاه میدیدم رها، یعنی که اتفاق مبارکیه!
دخترجون!
خیلی عذابت دادم و خیلی سختی کشیدی... مخصوصا اون اوایل! ولی الان راحت بگیر بخواب که همهچی تموم شد...
از صمیم قلب بهترینا رو براش خواستم و دعا میکنم که خیلی خوشحال و خوشبخت باشه!
و بتونه و بتونن منو ببخشن! شایدم تا الان تونستن...