از اون موقعها که دیگه جونی برای کار کردن و بیدار موندن نمونده ولی وقت تنگه و کار باید برسه!
و به راستی که از شر شیطان رجیم که مرا به خوابی خوش فرامیخواند،
پناه میبرم به آهنگهای قدیمی که از هر انرژیزایی مرا خوشتر است!
جا داره همینجا، از همین تریبون، تمام قد تشکر کنم از تمامی همراهان این دوران سخت من،
بانو هایده و خواهرشون بانو مهستی (انقدر تباهم که تازه چند وقتیه فهمیدم خواهرن:)) )،
لیلا جان فروهر، شهره جان،
خانوم نوشآفرین، خانوم هلن،
رامش عزیز، حمیرا خانوم،
هنگامهی عزیز، خانوم گوگوش،
و برادران ارجمند خودم،
آقای اِبی آقای صدا، سیاوش قمیشی عزیز،
آقای معین، استاد افتخاری،
دکتر محمد اصفهانی، امید جان،
فرامرز اصلانی، حسن جون
و کلیه دوستانی که از راههای دور و نزدیک موجب تسلی خاطر بنده و شادی روحم گردیدند.
دوستان اگه اسمی کسی جا افتاد شرمنده به بزرگی خودتون ببخشید!
پ.ن: از شبهای تحویل پایاننامه